سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
مدیر وبلاگ
 

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 26
کل بازدید : 161353
کل یادداشتها ها : 86
خبر مایه

موسیقی


سلام داش مشتی های سپاه روح الله قدم به چشم...

 کاش نیامده بودید در این دوره که برای غسل تان باید از شمر زمان آب بگیریم..

البته می گویند شمر امان نامه داده و آدم مودب و هوشمندی است!!

 مبادا فکر کردید ماجرای صفین است وشمشیر بر گلوی مولایمان گذاشتند که باید مذاکره کنید؟!

فقط رای دادیم که "زندگی بچرخد"، "عزت و شرف ملت" هم بچرخد!

اما ظاهرا در ترجمان (چرخیدن = پیچاندن ) معنی شده است !!!!

 شاید نگران شدید که عمروعاص می خواهد کلک بزند.

 

 نکند نگران شدید جام زهر دیگری در کار است.

 

چرا امدید ؟؟؟

الان چه موقع آمدن بود آخر؟

داش مشتی ها!

آمدید به رخ بکشید که ما لب تشنه ،دست بسته ،شکنجه شده ،

در گودال زنده به گور شدیم و به مولایمان پشت نکردیم؟؟

شهدا با شما عهد می بندیم اگر بند بند استخوانهایمان را جلوی فرزندانمان جدا کنند ،

اگر در آتش کینه اسرائیل بسوزیم،

اگر تکه تکه گوشتهای تنمان زیر دندان لیبرالیسم و فرزندان نا مشروعشان، تکفیری ها و منافقین جویده شو،

دست از یاری رهبرمان برنخواهیم داشت.  

" یا علی "

دل نوشته ابوالقاسم طالبی


گلابی نوشت 1 ......................................................................................

این چن روز همه جا حرف از شهدا بود،همه کس،با هر طرز فکری!

حتی کسایی ک فکرشم نمیکردی دیگه به این چیز ها اهمیتی بدن..

اما اومدن..

هرکی هر جوری می تونست..

و پیام آقا....

چ قدر مظلومانه....

"لحظه های نیاز،بشارت های تردید ناپذیر،خطاب لطیف الهی،حضور پر مضمون شما،به یاد ماندنی ترین حوادث انقلاب"

انگار واقعن خمینی سربازهاش رو فرستاده بود مدد کنن آقا رو.....

گلابی نوشت 2 .........................................................................................

شاکی بود..

از خودش..

کم مونده بود فریاد بزنه...

میگفت ماه رمضون داره میاد،ب دادم برسید...

یکی بگه چ کار کنم..

خسته شدم از گناه...

حالش قشنگ بود......

قبطه خوردم ب حالش.....

گلابی نوشت 3 ............................................................................................

ضَیْفُکَ بِبَابِکَ....






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ